معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

شیطون شدی

نفس مامان دیشب باز بی خوابی زده بود به سرت  تا دیر وقت بیدار بودی 1 هفته است که به خاطر من و شما آناجون و باباجون دیر می خوابن و زود بیدار می شن   امروز دیگه بابا رضا می یاد میریم خونمون . آناجونی برات 1 ماشینه دووووووووووووووووونده خریده که خودتم توش جا می شی دستش درد نکه این  عاشقتیم آناجون مهربون  دیشب کلی با اون بازی کردی خسته شدی خوابیدی . آناجون برا دندونیت این ماشین و با 1 دست لباس خریده و دایی جونم 1 هواپیما (عکس همه کادوهاتو برات می زارم )       این ماشین کوچمولورم من خریدم.       خدایااااااااااااا شکرت به خاطر داشتن این فرش...
14 آبان 1392

دومین مرواریدت مبارک

  اخ جون  دندون دوم !!! جمعه و شنبه این هفته متوجه یه شکاف ریز شدم روی دندون پایینی و چون تجربه دندون قبلی رو داشتم می دونستم همین شکاف یه نقطه ای سرآغاز دندون دومه هورا  و الان دیگه مروارید دومتم نمایان شده ( 11/8/92 )  تک دونه مامان  با صداهای شاد از خودش شادی و نشاط زیادی بروز میده گاهی دس دسی میکنه  گاهی دستاشو از قسمت بازوان از بدنش جدا میکنه و بالا می یاره و تکون تکون میده نی نای نای !!     علاقه شدید به فرمون ماشین پیدا کردی و میخوای تو دستت باشه حکایتیه وقتی با من تنها بخوایم با ماشین جایی بریم!!! سعی می کنی سرپا ...
12 آبان 1392

شیطنت های جمعه شب

این روزها بازم خیلی کم غذا می خوری و این کارت خیلی ناراحتمون می کنه البته آناجون خیلی بیشتر اعصابش خورد می شه . شب می خواستم بخوابونمت که شما فرار می کردی . داری با باجون بازی می کنی و این طوری از ته دل می خندی .   اینجا داری نی می زنی دایی جون تبل و نی مسجد و آورده بود گل پسر من نی میزنه پشت سرت تبل مسجد               الهی من قربون این خنده های شیرینت بشم . خدایاااااااااااااشکرت .   ...
12 آبان 1392

آخر هفته

  دردونه مامان از چهارشنبه دوره داشتم شما پیش آناجونی بیشتر از همیشه بودی . جمعه ظهر دوره تموم شد ، زود اومد خونه زن عموی بابارضا فوت کرده بود قرار بود بریم مجلس ختم . ولی بابارضا ماموریته من و شما با باباجون و آناجون رفتیم . بعد از اینکه برگشتیم خونه چند تا عکس از شما گرفتم . اونجا خیلی شیطونی کردی خانومه شروع کرد به نوحه خوندن شما شروع کردی به دست دستی بعد هم یکم نانای کردی ( اینم کار جدیدته ) حسابی شیرین کاریت گل کرده بود. خدایا هزاررااااااااااااااااان بار شکرت .       ...
11 آبان 1392

نازگل مامان

عشق مامانی این روزها انقدر شلوغ میکنی که نمیشه 1 عکس خوشگل ازت بگیرم الهی دورت بگردم با این شلوغ کاریات . چهارشنبه رفته بودیم مهمونی یه نی نی تازه به دنیا اومده پسر طلای من زود از خواب بیدار شده بود حوصله نداشت نشد عکس بگیریم . بعد از اینکه اومدیم خونه خوابیدی و بیدار شدی یکم حوصلت اومد سرجاش  انقدر چهار دست و پا رفتی خسته افتاده بودی که چندتا عکس گرفتم. قربون این حرف زدنت بشم . عاشق این طوری نگاه کردنتم .   ...
11 آبان 1392

سوشرت خوشگل پسرم

عشق مامانی این سوشرت خوشگل و آناجون برات بافته خیلی بهت می یاد الهی قربون هر دوتا تون بشم آناجونی و باباجونی عاشق شما هستن هر کاری برات می کنن. عشق مامان در حال رانندگی با ماشین المان                 ...
11 آبان 1392

مامان شرمنده معین

عشق مامان این روزها انقدر سرم شلوغه که شرمنده شما شدم نتونستم وب تو آپ کنم عشق مامان حتما شنبه برات آپ می کنم تک تک ما سرانجام روزی داوری خواهیم شد، مهم نیست که  چقدر زنده بوده ایم... مهم این است که چقدر زندگی کرده ایم.. مهم نیست که چقدر داشته ایم مهم این است که چقدر بخشیده ایم مهم نیست که چقدر عظیم جلوه کرده ایم... مهم این است که چقدر خوب، صرفاً خوب بوده ایم... اولین قاب عکس عشققققققققققققق من تو خونه باباجونی ...
7 آبان 1392

اولین مسواک معین

عشقم از اونجایی که دندون هات خیلی اذیت میکنن رفتم برای گل پسرم مسواک انگشتی خریدم تا شاید یکم دردش تسکین پیدا کنه الهی مامان دورت بگرده . بعد از اینکه یکم با مسواک ماساژ کاری کردم رفتم لباستو عوض کنم که بازم شیوطنیت گل کرده بود . یک عالمه از پاهات بوسیدم تا بلکه راضی بشی شلوارتو بپوشی یکشنبه 28/7/92   آماده برای بوس کاری بعد از یک عالمه بوس کاری کردی   مامان خسته شده خودت داری انگشت میخوری ...
1 آبان 1392